پیوند عاشقانهپیوند عاشقانه، تا این لحظه: 16 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

چشم انتظار

بدون عنوان

سلام این روزا حسابی دارم روزها و ساعت ها و ثانیه ها رو میشمارم تا به روز اومدن نی نی نزدیک تر شم   مگه این روزا میگذره ؟؟؟؟؟؟؟   خیلی داره دیر میگذره اما خدا رو شکر حالم خیلی خوبه و روحیه ام خوبه تا 20 اردیبهشت دارم ثانیه شماری میکنم   حرف خاصی ندارم و قراره 13 اردیبهشت بریم دنبال خانم نورایی و بیاد از خونه بازدید کنه امشبم قراره با شوشو بریم شب خونه دختر عمه پریسا بمونیم و کلی خوش بگذرونیممممم   به محض این که خبر خاصی شد میام و اطلاع میدم
27 فروردين 1393

بدون عنوان

سلام دیروز رفتم از صبح دکتر متخصص پیدا کنم تا بهم یه نامه بده که ما بچه دار نمیشیم ولی از اونجا که ما ای وی اف و ای یو ای نکردیم هنوز هیچکدوم نامه نمیدادن . من سراسیمه تو خیابون راه میرفتم و فقط چشمم به تابلوهای تو خیابون بود تا ببینیمرو کدوم اسم متخصص زنان رو نوشته و خلاصه یکی پیدا کردم و رفتم تو خانوم دکتر بعد از 1 ساعت اومد و منشی ازش سوال کرد دکتر هم گفت هزینش با ویزیت فرق داره و شما برای گرفتن نامه 50 هزار تومن باید پرداخت کنید بگذریم که صبح هم رفتم پیش همون مامایی که پیشش میرفتم و از اونم یه نامه گرفتم تا به متخصص نشون بدم . و انم ازم 12 تومن گرفت و رفتم ازمایشگاه تا تمام ازای منفی رو پرینت بگیره اونجا هم کلی پول دادم  ...
19 فروردين 1393

بدون عنوان

سلام این روزا تند تند باید بیام گزارش بدم اخه هر روز کلی خبر جدید دارم فکر کنم داره به اومدن نی نی نزدیک میشه اما فکر کنم همربان مامان تبدیل به پسر شده و ما نمیتونیم دختر داشته باشیم البته من از این موضوع خوشحالم و شوشو هم گفته هر چی خدا بخواد   اخه دیروز با مامانم رفتیم بهزیستی و دوباره همون کارای قبل رو ادامه دادیم و مدارک رو داریم اماده میکنیکم  خانومه گفت که اصلا دختر نداریم و همه پسرن و تازه گفت بچه زیر 6 ماه بهتون میدیم  وبچه یکی دو روزه نداریم اخه قرار بود ما به همه بگیم نی نی خودمونه اما انگار باید یه چن بگیریم و نی نیمون رو به همه معرفی کنیم و بگیم که ما از شیرخوارگاه اوردیمش اخه خانومه گفت که تو شناسنامشم نوشته...
18 فروردين 1393

بدون عنوان

سلام میدوم خیلی دیر به دیر میام اما این روزا اینقدر سرم لوغه که خدا بدونه امال عید هم تموم شد و من تو روزای عید همش ثانی شماری میکردم که عید تموم شه و برم دنبال نی نی . روز 12 فروردین خانواده شوشو رو دعوت کردم و بهشون همه چیز رو گفتم و گفتم ما میخایم بریم از بیمارستانا پرس و جو کنیم یکی که دختشو نمیخواد ازشون بگیریم اونا خیلی خوب با این مساله برخورد کردن و گفتن ما مخالف قضیه نیستیم اما راهی که انتخاب کردید خیلی غیر منطقیه و بازم هر جور خودتون میدونید خلاصه من و مامانم پاشیدیم روز 16 فروردین و رفتیم یه سری تو بیمارستانای درب و داغون جنوب شهر زدیم اول رفتیم بیمارستان اکبر ابادی تو مولو اخه شنیده بود اونجا خیلی  از نوزادا رو ول م...
17 فروردين 1393

بدون عنوان

سلام با عرض معزرت که خیلی وقته نیومد اول از همه  میخوام سال نو رو تبریک بگم امسال سال اسبه و من مطمینم که مهربان مامان تو سال 93 میاد به همین زودیا . یه کم از شرح حال خودم بگم این روزها خیلی وقته که پری عقب افتاده و من بی بی گذاشتم و منفی بوده باید 18 اسفند  میومد و امروز اول فروردینه و هنوز نیومده و بی بی هم منفی بوده . فردا قراره پرژسترون بزنم . روزهای اخر سال 92 رو یعنی 26 اسفند با شوشو و خواهرش شوهر خواهرش و بچون رفتیم کیش خیلی باحال بود و این برای دومین بار بود که با شوشو میرفتم کیش چهارشنبه سوری اونجا بودیم و رفتیم پارک دلفینا و هتلم رفتیم داریوش خیلی هتل خوبی بود و کلی حال کردیم یه جنگ شبانه هم رفتیم که کلی بزن و برقص ...
1 فروردين 1393
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به چشم انتظار می باشد